به این سؤال صریح پاسخ دهید: آیا مصدق را قبول دارید؟
شهید رجایی نخست وزیر وقت، میرحسین موسوی را بهعنوان وزیر امورخارجه به مجلس معرفی کرد. یک جلسه مجلس به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی برگزار می شود. پس از طرح دستور رأی اعتماد به وزیر امورخارجه، نخست وزیر، به معرفی میرحسین موسوی میپردازد. پس از معرفی، سید احمد کاشانی به عنوان مخالف، سید احمد زرهانی بهعنوان موافق، سید حسن آیت به عنوان مخالف و پس از آن، هادی نجف آبادی بهعنوان موافق صحبت می کنند.
روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۱۳۶۰، شهید رجایی نخست وزیر وقت، میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امورخارجه به مجلس معرفی کرد. این جلسه مجلس به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی برگزار می شود. پس از طرح دستور رأی اعتماد به وزیر امورخارجه، نخست وزیر، به معرفی میرحسین موسوی میپردازد. پس از معرفی، سید احمد کاشانی بهعنوان مخالف، سید احمد زرهانی بهعنوان موافق، سید حسن آیت بهعنوان مخالف و پس از آن، هادی نجف آبادی بهعنوان موافق صحبت می کنند و در پایان، موسوی به دفاع از خود می پردازد. پس از دفاع نامزد معرفی شده، رأی گیری انجام می شود و موسوی در رأی گیری علنی و با ورقه، از مجموع ۱۶۵ رأی، ۱۲۶ رأی موافق، ۸ رأی مخالف و ۳۳ رأی ممتنع کسب می کند. آقای هاشمی در خاطرات سال ۱۳۶۰ خود (عبور از بحران)، در مورد این روز (۱۴ خرداد) چنین می نویسد:
جلسه علنی داشتیم. معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنی صدر قبول نمی کرد. آقایان ]دکترحسن] آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکس العمل بدی داشت؛ مخصوصاً از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است.
شهید رجایی در معرفی ایشان به نظر مثبت شهید بهشتی و آقای موسوی اردبیلی نسبت به میرحسین موسوی، و مخالفت بنی صدر با وی اشاره می کند.
محور اصلی مخالفت ها با وزارت خارجه موسوی، مصدقی بودن وی است. سید احمد کاشانی در مخالفت نسبتاً مفصل خود برای اثبات این مدعا به مقالات نوشته شده توسط میرحسین موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی به خصوص سرمقاله موسوی تحت عنوان «مصدق فرزند رشید خلق» اشاره می کند. همچنین، به اظهار نظرهای زهرا رهنورد، همسر موسوی، در باب مسایل اقتصادی اشاره می کند. مخالف دوم یعنی شهید سید حسن آیت به طور مختصر به مسئله مصدقی بودن موسوی اشاره می کند و از وی می خواهد که موضع خود را به طور روشن در این باب بیان نماید. موافقین به دفاع از موسوی در مسایل یاد شده و اشاره به مسایل حوزه سیاست خارجی می پردازند. در نهایت موسوی به دفاع از خود می پردازد. وی در بخشی از دفاع خود می گوید:
»در مورد مسئله مصدق و مرحوم آیتالله کاشانی، ما همیشه این موضع را داشتیم و مصرّ هم بودیم و آن این است که مسئله مربوط به سال ۱۳۳۲ (۳۰ سال پیش) را یا سالهای متمادی پیش را نباید ما مسئله عمده ای بکنیم، وقتی که مسئله در جامعه ما عمده می شود، به خاطر بهره گیریهای سیاسی خطوط مختلف است»
در واقع موسوی حاضر نمی شود که نسبت به مصدق موضع گیری کند. شرح این مخالفت تاریخی در ادامه آمده است. ممکن است در آن زمان و حتی تا به امروز مخالفت با یک فرد به خاطر حمایت او از مصدق عجیب به نظر برسد ولی امروز پس از گذشت ۲۸ سال از آن زمان شاهد هستیم که موسوی ماهیت خود را آشکار کرده و دست به قیام در برابر نظام قانونی کشور زده و با بیگانگان برای به زانو در آوردن جمهوری اسلامی همصدا شده است.
در واقع، مسئله در اینجاست که مسئله حمایت از مصدق، حمایت از یک شخص نیست بلکه تمایل به یک جریان ضد اسلام و روحانیت و وابسته به غرب در کشور است. جالب اینجاست که کسانی چون شهید آیت و بسیاری از مخالفین بنی صدر در مجلس اول، مبنای اولیه مخالفتاشان با وی، تمایل او به مصدق و جریان های به اصطلاح ملی بوده است.
بنابراین، امروز می توان محمد مصدق، سید ابوالحسن بنی صدر و میرحسین موسوی را در یک جریان سیاسی البته با ظواهر متفاوت قلمداد کرد. با این توضیحات، بخش هایی از سخنان سید احمد کاشانی و سید حسن آیت در مخالفت با میرحسین موسوی در ادامه آمده است:
سید احمد کاشانی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم احفظنا وانت خیرالحافظین. با درود به روان پاک همه شهدای انقلاب اسلامی به خصوص شهدای فاجعه هولناک دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و درود به رهبر بیدار و عالیقدرمان امام خمینی (حضار ۳ مرتبه صلوات فرستادند) من مطالبی را می خواستم مقدمتاً بهعرض نمایندگان محترم برسانم که پاره ای از آنها را برادرمان جناب آقای رجایی به آن اشاره کردند و من مجدداً متذکر می شوم و نتیجه گیری می کنم و آن مطالبی بود که می رساند مشکل بودن امر مخالفت را در شرایط کنونی. شما می دانید آقای موسوی به عنوان کاندیدای وزارت خارجه به رئیس جمهور معرفی شده بود و ایشان که اکنون بر ما ماهیتش کاملاً روشن شده، مخالفت کرده بود و زیر بار وزارت ایشان نرفته بود، از آن طرف، اخیراً با سرپرستی شورای ریاست جمهوری که ۳ نفر از افراد قابل اعتماد ما در آن حضور دارند و بهخصوص با فقدان شهید بزرگوار مرحوم دکتر بهشتی بهعنوان مؤید و مصوب ایشان، طبیعتاً با توجه به این هر دو عامل، امر مخالفت کار مشکلی است علی الخصوص که شرایط و جو موجود و ضربه ای که ما در اثر انفجار در محل حزب جمهوری اسلامی خوردیم، ناراحتیهای بیشتری برای ما ایجاد کرده و طبیعتاً انسان دلش نمی خواهد بهعنوان مخالف صحبت کند اما حقیقت قضیه اینجاست که یاد همین شهدایی که اخیراً از دست داده ایم و چهره بسیاری از آنها که مظهر و سمبل حق جویی و انجام وظیفه بود، این حقیر را هم بدون اینکه خدا را شاهد می گیرم کوچکترین برخورد فردی با کسی بخواهد وجود داشته باشد و رابطه شخصی، خود را موظف دیدم به اینکه آنچه را که وظیفه خودم میدانم و تشخیص میدهم، آن را بهعنوان وظیفه نمایندگی بیان کنم.
اما مسئله دیگر که مشکل بودن مخالفت من را میرساند، این است که من یکی از محورهایی را که حول آن می خواهم صحبت کنم و به عقیده خودم مهمترین محوری است که در جامعه ما وجود دارد، محور سیاسی و خط حکومت در این جامعه است و آن عنصر ملی گرایی و عنصری که همیشه به موازات و در مقابل عنصر اسلام در این جامعه حضور داشته است، این امر یک امر تاریخی و چیزی قابل انکار نیست و چون مطالبی در اینجا مطرح می شود که مربوط به مرحوم آیتالله کاشانی پدر اینجانب است، این قضیه مشکل بودن کار را بیشتر میرساند و باز میگویم به همین دلیل احساس می کردم که نباید صحبت کنم ولی بهدنبالش فکر کردم که شاید این هم حجابی باشد و من نباید اجازه دهم که این حجاب در مقابل وظیفه من قرار بگیرد. مجدداً یادآور میشوم و نمایندگان محترم توجه کنند، آنچه را که استناد میکنم اگر مطالبی بود که در آن روابط شخصی و گرایشات خصوصی وجود داشت، علاوه بر آن که مدنظر قرار بدهند، به این حقیر هم بعداً تذکر بدهند که انشاءالله خودم را اصلاح کنم.
علت مخالفت من باز از اینجا سرچشمه می گیرد که در دورانی که دوران ابتدای تشکیل دولت موقت و گشایش روزنامه جمهوری اسلامی و افتادن کارها به روال عادی بود، ما در این نهادهای انقلابی درگیر و مشغول بودیم و فرصت مطالعه روزنامه ها را به آن ترتیب نداشتیم. شما می دانید طی این دورانی که آخرین مرحله اش حکومت بنی صدر بود، در جامعه ما جو خاصی حاکم بود و آن مردمی که پایبند به اعتقادات اسلامی و علاقمند به روحانیت و مبارزات آنها بودند، در این جو عین ماهی که در خشکی باشد، در یک چنین شرایطی به سر می بردند و مسائلی را که میدیدند به محل هایی که احساس میکردند میتوانند با آنها درد دل کنند، در میان میگذاشتند؛ از جمله مکرر در مکرر افرادی پیش من می آمدند و میگفتند که خوب، در شرایط کنونی دولت که مشخص است دست چه کسانی است و در مراحل بعد با حکومت بنی صدر باز هم مشخص است که چه کسانی بر کار هستند ولی پاره ای از مسائل را ما می بینیم که بر ایمان قابل تأمل و گذشت نیست.
اشاره میکردند به آنچه که در جریان خودی در این جامعه میگذرد و از این بابت ناراحت بودند و بعضی نکات مسائل را اشاره میکردند و من باید عرض کنم که فقط همان مقدار و همان مطالب را توانسته ام در اینجا عنوان کنم و فرصت اینکه همه مسائل را جمع آوری کنم و در اینجا عنوان کنم، نداشتم محور صحبت من بر روی روزنامه جمهوری اسلامی است و البته آن موقعی که آن برادران آن مسائل را عنوان میکردند، من به عنوان وظیفه اولیه با پاره ای از مسئولین حزب این قضیه را مطرح کردم، فرمودند که روزنامه به حزب ارتباطی ندارد و حداکثر بیش از ۱۵ درصد آن به حزب مرتبط نیست. (کاری نداریم) ولی مسلماً مسئول روزنامه این چنین حرفی را نخواهد زد که روزنامه به من مربوط نیست، مسئولیتش را هم در جاهایی مسلماً هم قبول کرده اند و هم قرائنی وجود دارد که من اشاره می کنم. اولاً در یک جلسه ای که خصوصاً وجود داشت و مسائلی عنوان شد، ایشان پاسخگوی آن مسائل شدند و این خودش دلالت بر این میکند که مدافع خط روزنامه و آنچه که در روزنامه میگذرد، هستند. مسئله دوم این است که در ۲۸ مرداد سال ۵۸، برادر بزرگوارمان آقای دکتر آیت مقاله ای تحت عنوان تحلیل مستند از کودتای ۲۸ مرداد به روزنامه جمهوری اسلامی داده بودند و امضاء و اسم ایشان در این مقاله و در این تحلیل وجود داشت. ابتدای این مقاله این جمله را ما می بینیم که درج شده است، مقاله زیر را آقای حسن آیت نوشته اند ولی لازم به یادآوری است که درج آن به معنای موافقت شورای نویسندگان روزنامه جمهوری اسلامی با محتوای آن نیست. در این مطلب، ۲ نکته نهفته است، اول این که آقایان، آقای آیت را میشناسند و خط سیاسی او که از پیش از انقلاب روشن بوده و تمام نوشته ها و سخنانش. بنابراین نوشتن این جمله در بالای مطلبی که نویسنده امضاء کرده، به معنی این است که ما این نوشته را قبول نداریم حالا مسئله ای نیست ولی آنچه که باز به دنبال آن نتیجه دوم هست، این است که شورای نویسندگان در اینجا نظری را اعلام کرده است. بنابراین آنچه که در روزنامه منعکس شده، نظر نویسندگان و شخص آقای موسوی در آن وجود دارد، من به پاره ای از مطالب، همانطوری که عرض کردم، مختصر و بریده بریده توانستم بهدست بیاورم، اشاره می کنم و از آن عبور میکنم.
ابتدا سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی را به مناسبت سیام تیرماه ۵۸ که البته لازم به تذکر است که این در ۲۸ تیر ماه چاپ شده بود، یعنی در سیام تیر چاپ نشد و در سیام تیر مراسمی به مناسبت شهدای سی تیر در ابن بابویه برگزار شد و جالب است و اسم میخواهد عکسی را که در آن مراسم انداخته اند و در روزنامه هم منعکس شد، عکس اجتماع مردم و در آن انتها، دو عکس وجود دارد یکی عکس دکتر مصدق است و یکی هم عکس امام و عکس دکتر مصدق. عکس دکتر مصدق عکس بزرگی است بهطوری که تمام صحنه جلب توجه میکند و عکس امام یکی از عکسهایی است که کوچک است و دست بلند است از آن دوره مراجعه کنید به این روزنامه سیام تیر قضیه را ببینید اما آنچه که به مناسبت سیام تیر در روز بیست و هشتم نوشته شده بود، مطالبی در آن دارد که من آن مطالب را خدمت شما می خوانم:
»مصدق نیز خود بدین نکته تکیه فراوانی داشت، عشق او به خلق از ایمان ژرف او به فرهنگ اصیل اسلامی، سرچشمه میگرفت (البته سخنان اخیر امام را هیچکس فراموش نمی کند که به جاست یاد برادر شهیدمان دکتر دیالمه را در اینجا گرامی بداریم که در این سخنان آخرشان فرمودند امام فرمود:«او هم مسلم نبود») مصدق هرگز ناسیونالیسم خشک ارتجاعی را باور نداشت و در فرآیند سیاسی کنش های خود به اتحاد هر چه بیشتر خلقهای مستضعف فراوان توجه داشت و در همین جاست که اتحاد او و روحانیت مسئول و مبارز نطفه می بندد و قیام مردمی سی تیر با پیام های آتشین آیتالله کاشانی سر برمی آورد... مصدق را از همین دیدگاه باید شناخت، قیام خونین مصدق علیه مستکبرین در جنگ نفت متجلی می شود و مصدق بهعنوان یکی از فرزندان خلق مسلمان، آن چنان بر استعمار و ارتجاع و استبداد میشورد که ابوذر، و هم چنان که قلب برای هر رنجور و محرومی می تپد ما نیز تا محروم رنجدیده ای، مظلومی و مستضعفی در جهان باقی است از پای نخواهیم نشست. ما راه مصدق را تصدیق می کنیم و نه تنها بر سر نفت که بر سر آنچه که بر مستضعفین رفت».
متأسفانه اگر چنانچه پیام های امام را از همان ابتدایی که امام در خارج اطلاعات کشور بود به آن یک مقداری توجه می شد این مطالب عنوان نمی شد که امام چقدر تکیه داشتند بر اینکه راه ما، راه جدیدی است، راه انقلاب اسلامی است. شروعش کی است و پیرو هیچ نهضت و یا جبهه ای نیست. مطلب دیگری که باید به عرض آقایان محترم برسانم، سرمقاله چهارده اسفند ۵۸ است تحت عنوان «مصدق فرزند رشید خلق» که این را هم من قسمتهایی از آن را از روی روزنامه برایتان قرائت می کنم:
«امروز سالروز درگذشت شادروان دکتر محمد مصدق یکی از پیشتازان حرکت عدالت جویانه مردم مسلمان ایران بود، مصدق بهخاطر احترام ویژه ای که برای ارزشهای اصیل مردمی قائل بودند و نیز برای شجاعت، ظلم ستیزی، حق جویی و روح پرحماسه اش یکی از چهره های جاویدان تاریخ معاصر مبارزات ضد ستم است، مصدق دقیقاً و دقیقاً در جهت عدالت جویی و استقلال طلبی و تحقق روح شعارهای اصیل اسلامی حرکت میکرد و به همین جهت بود که از پشتیبانی و حمایت عاشقانه توده ها نیز برخوردار بود.«
در اینجا یک شرح مشروح و مفصلی از ضدیت توده ای ها و مصدق میدهد که من اگر فرصتی شد به عنوان یک تحلیل مختصری از این خط و این بیان در این جامعه خدمتتان عرض خواهم کرد. نتیجه گیری به این شکل است که من اینجا خدمتتان عرض میکنم. دکتر مصدق در زمان حکومتش در یک مخالفت سخت با توده ای ها بود و این مخالفتشان را تا جایی پیش بردند که حکومت را سرنگون کردند.
«...یاد مصدق، یادآور پیام هوشیاری جوی شهدای گلگون کفن تاریخ مبارزات حق طلبانه ما از کربلا تا قم است. ما این یاد را گرامی میداریم و سوگند یاد می کنیم که اجازه ندهیم سرنوشتی که خط ارتباط با غرب برای نهضت تاریخ ساز مصدق بوجود آوردند، این بار نیز برای انقلاب اسلامی ما تکرار شود. نهضت تاریخ ساز مصدق و همان کاری که آنها داشتند میکردند، این جا دارند می کنند. روح قیام مصدق به ما پیام می دهد که دشمن را در هر لباسی که باشد، بشناسیم و در راه هدایت همه دگم اندیشان، پوسته بینان و متعصبان بکوشیم، درست است، واقعاً روح قیام مصدق. مصدق این را به ما یاد میدهد که با تمام متعصبین بهقول آنها و پوسته بینان و دگم اندیشان مبارزه کنیم، این جناح را یکی برای من تشریح کند که در این جامعه این جناح چی است. درود به مصدق و همه شهیدان تاریخ مبارزات حق طلبانه و ضد ستم و شرک ستیز».
اما راجع به شخص مصدق لازم است در اینجا مختصری اشاره کنم و باز یاد ( رئیس- شما در مورد ایشان بیشتر صحبت کنید. ۷ دقیقه دیگر وقت دارید.) من عرض کردم خدمتتان روزنامه و نویسنده روزنامه مدافع آن چیزی است که در روزنامه منعکس می شود و تبلیغ مصدق و حفظ آن (یعنی حفظ سمبل برای این خط) و من اینجا به شما عرض می کنم که متأسفانه فرصت نداشتم در تمام روزنامه مال گروهکها و غیره... از پیکار، مجاهد، کار و سایر روزنامه ها، میزان، انقلاب اسلامی و غیره اگر شما ببینید با تمام اختلافات و جدل های ظاهری، روی این محور همهاشان تکیه دارند و من الآن دارم یک چنین محوری را در داخل این روزنامه متأسفانه به شما نشان میدهم. مصدقی که اینطور از او صحبت شده، باز میگویم برادرمان دکتر دیالمه ۹ ماه پیش هم سند فراماسونی او را و هم عکس دست بوسیاش را در اینجا نشان داد که متأسفانه از تلویزیون نشان داده نشد و نظرات امام هم در این باره برای همه شما روشن است که چه فرمودند. اخیراً وقتی بحث رفراندوم در این مملکت مطرح شد و از کارهایی بود که آقای دکتر مصدق که در اینجا بهعنوان طرفدار مردم از او یاد می شود و با آن رفراندوم ساختگی که در تاریخ بشر نمونه ندارد، مجلس شورای ملی را بست، امام درباره اش اینطور صحبت می کنند، ضمن اینکه این جمله را می فرمایند که باید چشمها را باز کنیم و اشخاص را مطالعه کنیم. این صورتی که گاهی مرا رنج میداد آنها در صدد بودند رفراندوم کنند و با رفراندوم، قانون اساسی را تحریم کنند، سنخ رفراندومهای دکتر مصدق، رفراندوم اینطور بود که یک صندوق برای مخالف، یک صندوق برای موافق می گذاشتند و پای صندوق مخالف یک دسته اشرار بودند و جزء مخالفین یک الاغ را آورده بودند که رأی بیندازد. چنین رفراندومی را تشکیل دادند و قانون اساسی را امریکایی درست کردند.
امام از صحبت هایی که با هیئت تحریریه مجله شاهد میکنند، مطلب جالب دیگری که امام می فرمایند این است که میفرمایند این دولت های بزرگ همه جور عنصری دارند، هم ملی دارند، هم مذهبی دارند و شما می دانید رأی گیری در اینجا دیده اید که هیچوقت نمی آیند بگویند تو موافق، برو آنطرف تا ببینند که چه کسی دارد رأی می دهد. در آن زمانی که این فرمان امام است که چطوری عمل کرده بودند، این رفراندم و در اینجا بحمدالله موفق نشدند در این که تکرار کنند. باز مطلب دیگری که من از قول امام عرض کردم، در اینجا نوشته اش را دارم که نمیخواهم چون یک مقادیری از آن مربوط به آیتالله کاشانی است... و راجع به مسلم نبودن آن فرد که آن را کنار می گذارم ولی یادتان هست خیلی پیشتر صحبت از سیلی زدن آن به ما کرد.
مطلب دیگری را که میخواهم خدمتتان عرض کنم، این است که ممکن است بگویید آقای موسوی و روزنامه جمهوری اسلامی از نظرات امام مطلع نبودند. اولاً من میخواهم بگویم که امام در همان اوایل سال ۵۸ بهدنبال اجتماعی که در احمدآباد به وجود آمد و دولت موقت از امکانات دولتی هم استفاده کرد و و در آن جا توجه کنید همه گروهها از فدایی، مجاهد، جبهه ملی، جبهه دموکراتیک ملی و تمام جناح ها در آنجا اجتماع کردند امام پشت سرش یک سخنرانی کوبنده ای کردند و در روزنامه نگاران سخنرانی فرمودند که چه شده که یک مشت استخوان پوسیده را در آورده اید و میخواهید زنده کنید، فقط یادم نمیرود که در پایان آن سخنانشان فرمودند که اللهم قد بلغت یعنی مسئله آنقدر حساس و روشن بود، یعنی همه مطالب برای یک فرد است که میخواست چه رسد به یک سردبیر روزنامه که میخواهد مسائل سیاسی را تحلیل کند. باید روشن باشد و البته من مطالب دیگری را یادداشت کرده ام که متأسفانه فکر نمی کنم وقت برای من باقی باشد که آن یکی هم ارتباط با گروهکهای دیگر مثل جنبش مسلمانان مبارز تبلیغات مفصل داشته و در این روزنامه یک خط انحرافی اقتصادی، خطی که صد در صد ضد اسلامی بوده است، در آن تبلیغ شده است.
من عین بعضی از مطالبی را که هست، برایتان عرض میکنم. ضمن یک مصاحبه ای در ۱۰ شماره با ۳ نفر آقای اسلام کاظمیه، گلزاده غفوری و زهرا رهنورد، لازم به توضیح است که خانم رهنورد خانم ایشان هم هستند و آقای اسلام کاظمیه از دوستان آقای حاج سید جوادی در جنبش مطالبی تحت عنوان ویژگی های انقلاب اسلامی از هر طرف میخواهند صحبت کنند، مطالب اصولی و مهمی مثل ولایت فقیه، و مالکیت در اسلام. من تمام این را نتوانستم استخراج کنم، ضمناً دیدم چند ماه بعد فریاد علیه آقای اسلام کاظمیه به مناسبت همین صحبت ها بلند بود ولی در مورد مسئله مالکیت آن جمله ای هست از خانم رهنورد که درشت در آن آخرین مقاله نوشته. می توانید ببینید. میگوید «ما فقط از حاصل کار خودمان میتوانیم مالک شویم و از آن حاصل کار، به قدری که نیاز داریم و بیش از آن مال بیت المال است یا اینکه اگر چنانچه ما این مطلب را بگوییم، از نظر اخلاقی است که خوب از نظر اخلاقی یک مسلمان جانش را هم ایثار میکند ولی از نظر اصول اقتصادی، یک نظر مارکسیستیتر از هر مارکسیستی است و نظراتی از آقای استاد رضا اصفهانی و اولین بار معرفی ایشان در روزنامه و مرتب مطالبشان را تحت عنوان (رضا اصفهانی- من یکربع وقت دارم) بررسی اصول اقتصادی قانون اساسی...
خانم طالقانی:
آقا ما خانم رهنورد را میشناسیم و زن مؤمنی است، زن مسلمان و معتقدی است.
وقت شما تمام است، یک دقیقه هم اضافه صحبت کردید.
باعرض تشکر از همه نمایندگان محترم که وقت دادید، عرض میکنم که خدا را شاهد میگیرم بر اینکه افراد چه رأی بدهند، اینجا صحبت نکردم و فقط انجام وظیفه کردم. والسلام علیکم ورحمةالله و برکاته.
آقای آیت مخالف بعدی
بسم الله الرحمن الرحیم، من با اینکه اسم نوشته بودم در این شرایط حساس، در این شرایطی که ملت هم عزادار است و هم دچار موفقیتهایی شده است، نمی خواستم صحبت کنم اما در محظور هم بودم، یکی همین که اشاره کردم. شرایط حساسی که ممکن است مخالفت من باعث سوء استفاده بشود و از طرفی هم هنوز بوی خون پاک شهدا از دفتر حزب جمهوری اسلامی به مشام می رسد و هنوز مرکب عزل رییس جمهور بی کفایت خشک نشده است. از جهت که بعد، تاریخ قضاوت بدی نکند تمام مطالبم را در این خلاصه می کنم که دولت قبلی ما گفتند که نظریات آقای موسوی درباره آقای مصدق مربوط به گذشته بوده است. کاری نداریم که این گذشته سال ۵۸ و سال نزدیک به ما و سال ۵۹ است. اما اگر ایشان الآن هم به این سؤال من پاسخ بگویند شاید مسئله حل شده است که آیا ایشان مصدق و امام را قبول دارند که امام می فرمایند مصدق به اسلام سیلی زد، مصدق مسلم نبود، در زمان مصدق به چشم سگ عینک زدند و روی آن نوشته آیتالله، در زمان مصدق روزنامه شورش که مورد تأیید مصدق بود، تصویر آیتالله کاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب می کشید، آیا این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله ۲۸ تیر ماه ۱۳۵۸ و ۱۴ اسفند ۱۳۵۸ و مقاله اخیری که تحت عنوان خیابان مصدق نوشتند؟ کدامیک از این ۲ مصدق را ایشان صریحاً بگویند که الان پس از آن بیانات امام قبول دارند آیا رفراندوم مصدق را در سلسله مقالاتی که حمام نامی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته بود و او را یک عمل ضد امپریالیستی قلمداد کرده بود، آن را قبول دارند و یا رفراندومی که امام فرمودند تقلبی بود و به منظور تحمیل قانون اساسی امریکایی بود و سر یک الاغ رأی بسته بودند و بردند در صندوق مخالفین انداختند و همین طور سایر خطوط که اشاره شد. مطلب زیاد است ولی شرایط کنونی را من مناسب برای طرح این مسایل نمی دانم ولی این سؤال را دلم می خواهد که ایشان صریحاً جواب بدهند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.